کد مطلب:149323 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

فرق تبلیغ با امر به معروف و نهی از منکر
وقتی معلوم شد كه «ابلاغ» یا «تبلیغ» رساندن پیام است، نتیجه می گیریم «تبلیغ» كه در قرآن آمده است و «امر به معروف و نهی از منكر» كه آن هم در قرآن آمده است، دو مسأله ی جداگانه اند؛ البته با یكدیگر پیوستگی دارند، ولی دو مسأله هستند. تبلیغ، مرحله ی شناساندن و خوب رساندن است. پس مرحله ی شناخت است. ولی امر به معروف و نهی از منكر مربوط به مرحله ی اجرا و عمل است. تبلیغ، خودش یك وظیفه ی معروف و نهی از منكر مربوط به مرحله ی اجرا و عمل است. تبلیغ، خودش یك وظیفه ی عمومی برای همه ی مسلمین است، همچنانكه امر به معروف و نهی از منكر یك وظیفه ی عمومی است. وظیفه ای كه هر مسلمان از نظر تبیلغ دارد این است كه باید این احساس در او پیدا بشود كه به نوبه ی خودش حامل پیام اسلام است. اما وظیفه ای كه هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهی از منكر دارد این است كه باید این احساس در او باشد كه


مجری و جزء قوه ی مجریه این پیام است كه باید آن را در جامعه به مرحله ی عمل و تحقق برساند و به آن لباس عینیت بپوشاند. این است كه امر به معروف و نهی از منكر یك مطلب است و تبلیغ مطلب دیگر. از این جهت عرض می كنم كه نهضت حسینی علاوه بر جنبه ی و لایه و بعد امر به معروف و نهی از منكر، جنبه و لایه و بعد دیگری دارد و آن تبلیغ است. این نهضت متشابه و تو در تو و چند لایه، یكی از كارهایی كه انجام داده است این است كه ماهیت اسلام را آنچنان كه هست شناسانده است؛ پیام اسلام را به جهان بشریت شناسانده است؛ پیام اسلام را به جهان بشریت شناسانده و ارائه كرده است، آنهم چقدر بلیغ!

همان طور كه عرض كردم، سخن بر دو قسم است، سخن محكم و سخن متشابه. می دانید كه سخن از نظر دیگر باز بر و قسم است:سخن بلیغ و سخن غیر بلیغ. علمای اسلامی پاره ای سخنان را سخنان فصیح و بلیغ می گویند. به چه سخنی سخن بلیغ می گویند؟ به سخنی كه بتواند منظور و هدف گوینده را به خوبی و شایستگی به فكر و روح و به احساس طرف برساند، سخنی كه بتواند واقعا هدف گوینده را برساند.

نهضت هم همین طور است؛ نهضت بلیغ و نهضت غیر بلیغ داریم. نهضت بلیغ نهضتی است كه پیامی را كه می خواهد به دلها و فكرها و احساسها ابلاغ كند و برساند، به خوبی برساند. از این جنبه وقتی نگاه می كنیم، می بینیم كه بلیغ تر و رساتر و رساننده تر از نهضت حسینی، نهضتی در جهان پیدا نمی شود. نهضتی كه شما از یك طرف می بینید از نظر ابعاد مكانی، جهانی شده است و از طرف دیگر از نظر زمانی، بعد از حدود چهارده قرن، قدرت رسانندگی و قدرت نفوذش نه تنها كاسته نشده بلكه افزایش یافته است؛ نهضتی است فوق العاده قوی.

حال ما باید مقداری راجع به خود تبلیغ بحث كنیم تا عناصر تبلیغی در نهضت امام حسین را درست بشناسیم و بیان كنیم. معنا و مفهوم تبلیغ را دانستیم، و دانستیم كه قرآن مجید روی كلمه ی «تبلیغ» تكیه كرده است. در نهج البلاغه جمله ی معروفی است درباره ی فلسفه ی بعثت انبیاء، می فرماید: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذكروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ» یعنی خدا پیامبران را یكی پشت سر دیگری فرستاد، برای چه؟ اولا برای اینكه خدا پیمانی، با تكوین، در سرشت آدمیان نهاده است. می خواهد بگوید دین امر نیست كه بر بشر تحمیل شده باشد، بلكه پاسخ به ندای فطرت بشر است. پیمانی كه خدا بسته است. روی كاغذ نیست، با لفظ نیست، با صوت نیست، با بیعت نیست، بلكه با قلم تقدیر است، در عمق روح و


سرشت انسانهاست. می گوید پیغمبران آمده اند به مردم بگویند: ایها الناس! آن پیمانی كه در سرشت خود با خدای خود بسته اید، ما وفای به آن پیمان را از شما می خواهیم نه چیز دیگر. «و یذكروهم منسی نعمته» پیامبران را یادآوران اند. «و یحتجوا علیهم بالتبلیغ» و برای اینكه پیام خدا را به مردم ابلاغ كنند و از این راه با مردم اتمام حجت نمایند. «و یثیروا لهم دفائن العقول» [1] (چه جمله های عجیبی!) می فرماید: در عقلهای مردم، در فكر مردم، در روح مردم، در اعماق باطن مردم گنجهایی مدفون است؛ گنجهایی عقلانی در عقل مردم وجود دارد، ولی روی این گنجها را خاك و غبار پوشانیده است، پیغمبران آمده اند تا این غبارها و لایه های خاك را بزدایند و این گنجی را كه مردم در درون خود دارند به خود آنها بنمایانند. هر فردی در خانه ی روح و روان خود گنجی دارد و از آن بی خبر است؛ پیغمبران آمده اند آن گنج را بنمایانند تا هر كس با كمال شوق و شور و ابتهاج در صدد بیرون آوردن گنج خودش باشد.

پیغمبران خدا همه مبلغند به این بیان كه عرض كردم، ولی همه مشرع نیستند. این است كه پیغمبران خدا دو دسته اند: پیغمبرانی كه هم مشرعند و هم مبلغ، و پیغمبرانی كه فقط مبلغند. پیغمبران مشرع یعنی پیغمبران قانونگذار كه عده شان خیلی كم است؛ جمعا پنج تا می شوند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله. ولی همه ی پیغمبران، مبلغ رسالات الهی هستند همچنانكه آمر به معروف و ناهی از منكر هستند. اینكه شنیده اید یكصد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمده اند، هر پیغمبری برای بشر قانون نیاورده؛ آنها كه قانون آورده اند محدودند. سایر پیغمبران مبلغ پیامی بوده اند كه پیغمبران مشرع آورده اند، و آنها را پیغمبران تبلیغی باید گفت. همان طور كه بعد از پیغمبر آخر الزمان و خاتم، پیغمبر مشرعی نخواهد آمد، بعد از او پیغمبر مبلغی هم نخواهد آمد ولی مبلغ باید باشد، چطور؟ چون دوره ی ختمیه دوره ی كمال و بلوغ بشر است. در این دوره آن وظیفه ای را كه صد و بیست و چهار هزار پیغمبر منهای پنج تا انجام می دادند (و در واقع خدا خودش انجام می داد، یعنی پیغمبرانی را برای این كار مبعوث می كرد)، یعنی تبلیغ را، باید مردم عادی انجام بدهند. این است كه مبلغین واقعی اسلام، پیامبران پیامبرند، یعنی پیام پیامبران را به مردم می رسانند.



[1] نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 33 (خطبه ي اول، قسمت 36).